در دوران شیوع کرونا میلیاردری بنام مایلز که از بنیانگذاران شرکت فناوری آلفا است پنج نفر از دوستان خود را برای حل معمای یک قتل به عمارت مجلل خود دعوت می کند. لیونل توسن - دانشمند ارشد آلفا، کلر دبلا - فرماندار کنتیکت، بردی جی - طراح مد، دوک کودی - یک استریمر و فعال حقوق مردان، و کاساندرا اندی - بنیانگذاران اصلی و مدیر عامل برکنارشده شرکت آلفا. در این میان بنوا بلانک - کارگاه مشهور نیز دعوتنامه ای دریافت کرده و همگی به عمارت مجلل مایلز که در یک جزیره قرار دارد سفر می کنند. در همان ابتدای ورود، مایلز از حضور کاراگاه بلانک متعجب می شود چراکه وی برای حضور بلانک دعوتنامه ای ارسال نکرده است...
پیاز شیشه: یک چاقوکشی اسرارآمیز، در واقع قسمت دوم فیلم چاقوکشی است که در سال 2019 منتشر و مورد استقبال بسیار زیاد سینما دوستان و منتقدان قرار گرفت. در این فیلم نیز کاراگاه بلانک قرار است پرده از راز یک جنایت بردارد؛ با این تفاوت که تا نیمه های فیلم اساسا مشخص نیست که هدف از حضور بلانک در این مهمانی دوستانه که به میزبانی مایلز برگزار شده، چیست.
بر خلاف فیلم قبلی که از همان ابتدا با ضرباهنگ خوب و چیدمان دقیق عناصر روایی کنار یکدیگر حس کنجکاوی بیننده را بشدت تحریک می کرد، این فیلم مقدمه نسبتا طولانی و کند و کمی کسل کننده دارد و فیلمساز به راحتی می توانست با کمتر کردن زمان مقدمه بسیار سریعتر هدف اصلی حضور بلانک در مهمانی را نشان دهد.
همچون فیلم قبلی قصه به رفتارهای یک میلیاردر ارتباط دارد. در حقیقت بُن مایه اصلی شکلگیری ماجراها بر خلق و خوی مایلز بنا شده و همچون فیلم قبلی که تمام لایه های داستان بر اساس روحیات هارلن ترامبی بنا شده بود در این فیلم نیز روحیات و شخصیت مایلز است که فیلم را شکل می دهد.
در این فیلم نیز خانه محل زندگی مایلز (پیاز شیشه ای) همانند عمارت قدیمی که هارلن ترامپی در فیلم قبلی در آن زندگی می کرد ظهور شخصیت میلیاردر داستان است و بلانک قرار است این شخصیت را همانند لایه های یک پیاز جدا و کشف کرده تا به راز قتلی که رخ داده پی ببرد.
گروهی از شخصیت ها را داریم که بخاطر ثروت یک فرد پولدار دور هم جمع شده اند. بعد از نقطه عطف داستان که با یک فلاش بک نسبتا طولانی شروع می شود کشمکش داستان به نمایش درامده و دقیقا بعد از فلاش بک تقابل بین شخصیت ها را داریم که البته همچون آتش زیر خاکستر توسط کاراگاه بلانک شعله ور شده تا در نتیجه به بحرانی عمیق در دوسوم پایانی فیلم تبدیل شود.
ریان جانسن که همواره در تمام فیلمهای خود آمریکا و آمریکایی را نقد کرده در این فیلم نیز مانند فیلم قبلی شخصیت یک ثروتمند آمریکایی و نیز مردمی را که به نوعی جیره خور او هستند به باد انتقاد گرفته است.
البته این بار با یک ثروتمند جوان روبرو هستیم که با یک کلاهبرداری عظیم به قدرت رسیده و هر پنج مهمان نیز نمونه ای از مردم امروزی آمریکا هستند که بدلیل حمایت های این کلاهبردار بزرگ به نان و نوایی رسیده اند. همین مساله موجب شده است آنها درباره راز کلاهبرداری مایلز حقیقت را کتمان کرده تا جایی که به دوست دیرینه خود پشت پا بزنند.
نکته ای که بیننده باید قبل از دیدن این فیلم به آن توجه داشته باشد شخصیت کاراگاه بلانک است. در فیلم قبلی به موازات پرداخت شخصیتها، شخصیت بلانک نیز پرداخت شد. اما در این فیلم فیلمساز بنا را بر این گذاشته که بیننده فیلم قبلی را دیده و شخصیت بلانک را کاملا می شناسد. در واقع بلانک در حکم کاتالیزور برای دیگر شخصیت ها است.
در یکی از سکانسهای انتهای فیلم، هلن خواهر اندی به بلانک می گوید: بلانک، یک کاری کن؛ و بلانک جواب می دهد: "متاسفم هلن، من حقیقت را بهت دادم. قدرت من اینجا به پایان میرسد. باید جوابگوی پلیس، دادگاه و سیستم باشم؛ کاری از دستم بر نمی آید؛ به جز اینکه شاید یک کم بهت شجاعت پیشنهاد کنم..." و این شروع تحولی عظیم در تمام شخصیت های فیلم است. بلاک با تلنگر به هلن و در خواست او برای تغییر موجب متحول شدن تمام شخصیت های فیلم می شود. در واقع کاراگاه بلانک با کشف حقیقت همانند یک روانشناس ظاهر شده و در کنار حل معمای قتل، کلیه شخصیت ها را نیز متحول می کند.
پایان/
نظر شما